darkside من آن ماهی افتاده بر خاکم...... تورا چونم موج دریا دوست میدارم
دخترک برگشت چه بزرگ شده بود
پرسیدم پس کبریت هایت کو؟ پوزخندی زد...گونه هایش آتش بود...سرخ،زرد گفتم می خواهم امشب با کبریت های تو این سرزمین را به آتش بکشم دخترک نگاهی انداخت،تنم لرزید گفت کبریت هایم را نخریدند سالهاست تن می فروشم می خری؟؟؟؟؟؟؟؟
شوستان هر روز وبلاگ شوستان وبلاگ تبادل لینک هوشمند
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|