darkside من آن ماهی افتاده بر خاکم...... تورا چونم موج دریا دوست میدارم Love Means… (a girl and guy were speeding over 100 mph on a motorcycle) Girl: Slow down. I’m scared. Guy: No this is fun. Girl: No its not. Please, it’s too scary! Guy: Then tell me you love me. Girl: Fine, I love you. Slow down! Guy: Now give me a big hug. (Girl hugs him) Guy: Can you take my helmet off and put it on? It’s bugging me. In the paper the next day: A motorcycle had crashed into a building because of break failure. Two people were on the motorcycle, but only one survived. The truth was that halfway down the road, the guy realized that his breaks broke, but he didn’t want to let the girl know. Instead, he had her say she loved him, felt her hug one last time, then had her wear his helmet so she would live even though it meant he would die. There was girl who loved a boy so much she said to the boy, “If I told you that I liked you, would you take it as a joke?” The boy said, “Yes I would.” She asked, “Why?” The boy replied, “Because I know you don’t like me, I know you love me A girl asked a boy if she was pretty, he said “No”. She asked him if he wanted to be with her forever, he said “No”. Then she asked him if he would cry if she walked away, he said “No”. She had heard enough; she needed to leave. As she walked away he grabbed her arm and told her to stay. He said “You’re not pretty, you’re beautiful. I don`t want to be with you forever, I need to be with you forever. And I wouldn’t cry if you walked away, I would die
آینده:
دست خط:
اسامی مستعار:
حمام:
خواروبار:
یرون رفتن:
گربه:
آینه:
تلفن:
آدرس یابی:
پذیرش اشتباه:
فرزند:
لباس شیک پوشیدن:
شستن لباسها:
عروسی:
سبیل:
اسباب بازی:
گل و گیاه:
دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را… این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی! باید آدمش پیدا شود! باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد! سِنت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکردهای و روی هم تلنبار شدهاند! فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بِکشیاش… شروع میکنی به خرج کردنشان! توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی توی رقص اگر پابهپایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند …
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خندهات انداخت و اگر منظرههای قشنگ را نشانت داد برای یکی یک دوستت دارم خرج میکنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ میشود خرج میکنی! یک چقدر زیبایی یک با من میمانی؟ بعد میبینی آدمها فاصله میگیرند متهمت میکنند به هیزی… به مخزدن به اعتماد آدمها! سواستفاده کردن به پیری و معرکهگیری… اما بگذار به سن تو برسند! بگذار صندوقچهشان لبریز شود آنوقت حال امروز تو را میفهمند بدون اینکه تو را به یاد بیاورند
غریب است دوست داشتن. و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن… وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد … و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛ به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر. تقصیر از ما نیست؛ تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند
این روزها چقدر دلم برایت تنگ می شود… آه که چقدر خسته ام... مدتی است که می خواهم عاشقت نباشم… پسر ايروني تا وقتي سه سالش بشه دوست نداره هيچکس بغلش کنه.وقتي يه زن يا يه دختر ماچش مي کنه گونه هاش قرمز مي شه و خجالت مي کشه ، ولي با رسيدن به سن چهار سالگي ذات پليد پسر ايروني شروع به خودنمايي مي کنه . مرتب خودشو به بهونه هاي مختلف مي ندازه تو بغل زنها و دخترا . دنبال يه بهونه س که يه دخترو بوس کنه يا يه زن بوسش کنه . به شيش سالگي که مي رسه ديگه نمي ذاره باباش حمومش کنه . برعکس سعي مي کنه خودشو به مادرش بچسبونه ، بلکه با خودش ببردش حموم . به سن ده سالگي که مي رسه شروع مي کنه استفاده از ژيلت يازده بار استفاده شده باباش . هي اين ژيلتو مي کشه رو صورتشو کيف مي کنه که مرد شده . هجده نوزده سالگي مي فهمه يه جايي به اسم پاتوق وجود داره که با رفقا توش جمع بشن . واي به حال اون دختر بدبختي که از کنار پاتوق رد بشه . بلايي سر دختره مياره که ......کم کم ياد مي گيره که دختر يعني جنس لطيف . نبايد مث تاتارا طرفش رفت . بايد طوري با لطافت رفت طرفش که نفهمه مي خواي گازش بگيري . بايد با ملايمت رفت جلو و مشکوک . فکر مي کنه اگه خودشو آرايش کنه دخترپسند مي شه . پس اول از همه موهاشو بلند مي کنه . بعد يا موهاشو "فر شيش ماهه" مي کنه يا "گلت" مي زنه . بعدشم يه دمب اسبي و... تمام . دخترکش شد ارواي عمه اش.
دیشب یه پشه اومد منو گزید..............
افتادم دنبالش................ گوشهء اتاق خفتش کردم............... اومدم بکشمش.................... بهم گفت بابا..............! راست میگفت من باباش بودم...................! خون من تو رگاش بود........................ بغلش کردم تا صبح دو نفری گریه کردیم........!!!!!!!!
استاد زبان فرانسه در مورد مذکر یا مونث بودن اسمها توضیح میداد که پرسید :
- با آن که داده های زیادی دارند اما نادانند. - قرار است مشکلات را حل کنند اما در بیشتر اوقات معضل اصلی خودشانند. - همین که پایبند یکی از آنها شدید متوجه میشوید که اگر صبر کرده بودید مورد بهتری از آن نصیبتان می شد. - کسی از زبان ارتباطی آنها سر در نمی آورد. - کوچکترین اشتباهات را در حافظه دراز مدت خود ذخیره می کنند تا بعد ها تلافی کنند. - همین که پایبند یکی از آنها شدید باید تمام پول خود را صرف خرید لوازم جانبی آنها بکنید .
دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگها بحث مىکرد. معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد، زیرا با وجود این که پستاندار عظیمالجثهاى است، امّا حلق بسیار کوچکى دارد. دختر کوچک پرسید: پس چه طور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟ معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمىتواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکى غیرممکن است. دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مىپرسم. معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چى؟ دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید
قبل از ازدواج یه روز صبح یه مریض به دکتر جراح مراجعه میکنه و از کمر درد شدید شکایت میکنه . شوستان هر روز وبلاگ شوستان وبلاگ تبادل لینک هوشمند
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|